ساغرواژهنامه آزادبه معنی پیاله شراب خوری است که از صلا یا الماس ساخته میشده است و شاه های ایرن(بیشتر در زمان هخامنشیان)نام جام مخصوص خود را ساغر میگذاشتند. به معنی پیاله شراب خو
سارواژهنامه آزاددر گویش گنابادی یعنی لوس و مامانی ، پاستوریزه ، بی بخار ، رام و بی خطر. || نوعی پرنده
ساغرواژهنامه آزادبه معنی پیاله شراب خوری است که از صلا یا الماس ساخته میشده است و شاه های ایرن(بیشتر در زمان هخامنشیان)نام جام مخصوص خود را ساغر میگذاشتند. به معنی پیاله شراب خو
حق المارهواژهنامه آزادجواز خوردن میوه درخت خرما یا سایر میوه ها برای فردی که از کنارش عبور می کند(مشروط برآنکه اولا به قصد خوردن نرفته باشد ثانیا میوه ها را خراب نکند)
درختسارواژهنامه آزاد(زبان پاک) مرکب از درخت و سار؛ جنگل. جایی که درخت بسیار دارد. مانند کوهسار، چشمه سار.