ساتیارواژهنامه آزاداین کلمه از ستیا میآید به معنی ستایش گر اسم اصیل ایرانی ازسرداران زمان هخامنشی دوره داریوش سیرگاه سیرگاه
ساتیرواژهنامه آزادساتیر خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام یک ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و شاخ
سپاسی کلامواژهنامه آزادسپاسی کلام،یا ساسی کلوم،قبیله بزرگ از نژاد مردمان تبرستان که محل زندگیشان در مازندران است که در زمانه های پیشین شامل سی روستا بوده که امروزه شامل هفت روستا است،
ساتیرواژهنامه آزادساتیر خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام یک ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و شاخ
ساجواژهنامه آزادمعنی کلمۀ ساج در زبان کردی با لهجۀ بیشتر قبایل استان ایلام: تابه ای از جنس آهن به شکل صفحه ای گنبدی شکل با انحنای اندک به شعاع تقریبی سی سانتی متر که بیشتر در ع