سائیواژهنامه آزادسائی شخصیتی در نزد پادشاه بوده است که در کنار پادشاه در مواقع ضروری کمک احوال پادشاه بوده است. در فرهنگ قدیم سائی به شخص کمک رسان یا کمک احوال اطلاق میگردیده اس
سادینواژهنامه آزاددین پایدار سادین:شاد ، باوفا ، شجاع نام یکی از سرداران بزرگ ، لغتنامه دهخدا. سادین:شاد، باوفا، شجاع؛ نام یکی از سرداران بزرگ، لغتنامه دهخدا.
ساتیارواژهنامه آزاداین کلمه از ستیا میآید به معنی ستایش گر اسم اصیل ایرانی ازسرداران زمان هخامنشی دوره داریوش سیرگاه سیرگاه
ساتیرواژهنامه آزادساتیر خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام یک ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و شاخ
منسوحواژهنامه آزادنام حضرت مسیح از ماده مسح (با فتحه م - س - ح- ) مسیح بمعنای منسوح بمعنی سائیده شدن ، مالیده شد بر بدن اشاره به سنتی که در بین مسیحیان وجود داشته و آن سنت " العم
صلایهواژهنامه آزاداز طریق صلایه کردن اندازه ذره ای مواد کاهش یافته و مواد با هم مخلوط می شوند.برای انجام این عمل مواد را در یک هاون مناسب ریخته و با کمک دسته هاون می سائیم
سادینواژهنامه آزاددین پایدار سادین:شاد ، باوفا ، شجاع نام یکی از سرداران بزرگ ، لغتنامه دهخدا. سادین:شاد، باوفا، شجاع؛ نام یکی از سرداران بزرگ، لغتنامه دهخدا.
ساتیرواژهنامه آزادساتیر خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام یک ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و شاخ