زاناواژهنامه آزاددانا، باهوش،کسی که در مورد همه چیز آگاهی دارد دانا، باهوش، اسم پسر، دانا، باهوش، کسی که اطلاعات زیادی دارد، یک اصطلاح محلی در غرب کشور است
زنارواژهنامه آزادکراوات؛ زنّار (زُ - نّ) یا کراوات، پارچه ای است که از زمان قدیم، مسیحیان آن را به نشانۀ مسیحی بودن، بر کمر یا شکم خود می بستند. امروزه آن را به جای کمر بر گردن
زنارواژهنامه آزادکراوات؛ زنّار (زُ - نّ) یا کراوات، پارچه ای است که از زمان قدیم، مسیحیان آن را به نشانۀ مسیحی بودن، بر کمر یا شکم خود می بستند. امروزه آن را به جای کمر بر گردن
کراواتواژهنامه آزادکروات یا زنّار (زُ - نّ) ، پارچه ای است که از زمان قدیم مسیحیان آن را به عنوان نشانه مسیحی بودن بر کمر یا شکم خود میبستند ، امروزه آن را به جای کمر بر گردن میبن
سندواژهنامه آزادسِنْد (send) در گویش گنابادی یعنی حرامزاده ، ولد زنا ، کودکان متولد از رابطه خارج از چهارچوب زناشویی رسمی در آیین گبری را میگفته اند.
ذوالنارواژهنامه آزاددارای آتش، صاحب آتش. در حلقۀ ذوالنار یعنی در جمع کسانی که دور آتش نشسته اند و درحقیقت مالکان آن آتش هستند. کلمۀ "ذوالنار" (زُنّار) به کراوات [ کْرا / ک ِ ] (فرا
ملواژهنامه آزادگردن مُل= مخفف ملا؛ مُل حَسَنا= ملا حسن، شاعر شهیر محلی سرای شوشتر متخلص به «حَسَنا» مُل= گردی سر شانه را گویند:«مُلِ جمنَه» یعنی شانه هایش را به علامت مخالفت