گاسمواژهنامه آزاد(سُ ، س ِ ) حدس می زنم، گمان می کنم، شاید. (بخش خفر، جهرم، استان فارس) گاسَم؛ شاید هم.
زانیسواژهنامه آزادخردمند - دانا این کلمه اوستایی بوده و ریشه کردی بلوچی دارد در زبان کردی فعل دانستن را اینگونه صرف میکنند:زانم - زانی - زانه ... و مصدر زانه میشود زانیس یعنی کسی
حلزونواژهنامه آزادلیزک کندرو هلزون، یک واژه پارسی نرکیبی از:هله (سکایی - خنثی) به معنی صدف، و زون (سانسکریت) به معنی کرم حشره.
ذوالنارواژهنامه آزاددارای آتش، صاحب آتش. در حلقۀ ذوالنار یعنی در جمع کسانی که دور آتش نشسته اند و درحقیقت مالکان آن آتش هستند. کلمۀ "ذوالنار" (زُنّار) به کراوات [ کْرا / ک ِ ] (فرا