زلفیواژهنامه آزادزلفی:(zolfi) در گویش گنابادی یعنی قفل داخل خانه ، زنجیری که پشت در خانه از داخل می اندازند تا در قفل یا بسته تر شود.
ﺯﻟﻔﺎواژهنامه آزادزُلفا:(زلف موی بلندِ سر، گیسو + الف (پسوند نسبت)) ؛ منسوب به زلف. || (به مجاز) زیبایی زلف معشوق. || (در عربی، زلفی) نزدیکی و منزلت و قربَت.
ﺯﻟﻔﺎواژهنامه آزادزُلفا:(زلف موی بلندِ سر، گیسو + الف (پسوند نسبت)) ؛ منسوب به زلف. || (به مجاز) زیبایی زلف معشوق. || (در عربی، زلفی) نزدیکی و منزلت و قربَت.
ﺯﻟﻔﺎواژهنامه آزادزُلفا:(زلف موی بلندِ سر، گیسو + الف (پسوند نسبت)) ؛ منسوب به زلف. || (به مجاز) زیبایی زلف معشوق. || (در عربی، زلفی) نزدیکی و منزلت و قربَت.
زولبیاواژهنامه آزاددر واقع منشا این کلمه زلف یار بوده است چون وقتیکه به زولبیا نگاه میکنید به شکل موهای درهم و برهم میباشد. این کلمه به مرور زمان در میان عوام به زولبیا تبدیل شده
پلواژهنامه آزادپَل - غلط خوردن پلش بده:غلطش بده پَل= گیسو، زلف؛ پل بریده= نفرین یا ناسزایی است که به دختران یا زنان گویند. (pal):جوی آب (لری؛ خرم آباد) پَل؛ حامی، پشتیبان. (