بزعمواژهنامه آزادبه زعمِ:به گمانِ؛ به پندارِ (عمید) || به زعم فلانی:به نظر یا به عقیدۀ او (که جای تردید دارد و معلوم نیست درست باشد)؛ به خیال او.
ﺯﻟﻔﺎواژهنامه آزادزُلفا:(زلف موی بلندِ سر، گیسو + الف (پسوند نسبت)) ؛ منسوب به زلف. || (به مجاز) زیبایی زلف معشوق. || (در عربی، زلفی) نزدیکی و منزلت و قربَت.
زولبیاواژهنامه آزاددر واقع منشا این کلمه زلف یار بوده است چون وقتیکه به زولبیا نگاه میکنید به شکل موهای درهم و برهم میباشد. این کلمه به مرور زمان در میان عوام به زولبیا تبدیل شده