برزورواژهنامه آزادبَرزِوَر؛ برگرفته از واژگان زرتشت. به معنای آتشین، برافروخته، شعله ور. || نماد جنگ. || قدرت و عظمت یک سلسله.
پروازهواژهنامه آزادطعامی که در سفر یا گردش یا شکار با خود بر دارند. آتشی که پیش پایعروسو داماد روشن کنند، به معنی زرورق هم گفته می شود.
وروروواژهنامه آزاد(اصفهان، سده لنجان) وِروِرو؛ واژۀ تحقیرآمیزی است که به شخص خیلی پرحرف گفته می شود. تقریباً برابر با زِرزِرو. (ور به معنای حرف و تقریباً برابر با زِرّ است.)
برزورواژهنامه آزادبَرزِوَر؛ برگرفته از واژگان زرتشت. به معنای آتشین، برافروخته، شعله ور. || نماد جنگ. || قدرت و عظمت یک سلسله.