زیواژهنامه آزادزیستن - زندگی کردن زی zi مخفف زندگی، حالت امری دوم شخص مفرد زندگی کردن. زی = زندگی کن. آنچنان زی که چو میری، برهی نه چنان زی که چو میری، برهند
زمی گیرواژهنامه آزادزِمی گیْر؛ در گویش گنابادی یعنی پیر ، فرتوت ، کهنسال ، فلج شده ، افلیج، مریض و از پا افتاده
زیواژهنامه آزادزیستن - زندگی کردن زی zi مخفف زندگی، حالت امری دوم شخص مفرد زندگی کردن. زی = زندگی کن. آنچنان زی که چو میری، برهی نه چنان زی که چو میری، برهند