زاویهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) گوشه. "رأس زاویه" به پارسی می شود "سر گوشه" یا "تارَک گوشه". "ضلع زاویه" به پارسی می شود "بَر گوشه". "نقاله" به پارسی می شود
زاویهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) گوشه. "رأس زاویه" به پارسی می شود "سر گوشه" یا "تارَک گوشه". "ضلع زاویه" به پارسی می شود "بَر گوشه". "نقاله" به پارسی می شود
بزآبادواژهنامه آزادبرگرفته از بی زاو. مردم محل به روستای بِزآباد، بی زاوه یا بزاوه می گویند که به معنی بدون دره است. کلمۀ آباد اخیراً (آواخر دوره قاجار و پهلوی) توسط ادارات دولتی
مثلث قائم الزاویهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) سِگوشِ راست، سِگوشِ راستگوشه. "در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمعِ مربع های دو ضلع عمود بر هم" به پارسی می شو
فارسی برواژهنامه آزادنوعی برش زاویه دار. این اصطلاح بیشتر در محیط های صنعتی که کار نجاری یا آهنگری انجام می دهند متداول است.