عجم زادهواژهنامه آزادزاده ی قلعه عجم، نواده عجم بزرگ، نوادگان اکبر رییس قلعه عجم که از شرق پایتخت در زمان زندیه دفاع می کردند
وهرزواژهنامه آزادبسیار خسته ، بسیار کُند و آهسته نیکو آفریده شده وِهرِز (یا: وِهْریز ) یکی از سرداران انوشیروان است که در تیراندازی بغایت چیره دست بود. یک اسپهبد ایرانی اهل د
شاهنامهواژهنامه آزادکتابی که در آن سرگذشت پادشاهان ایران، به نظم یا نثر، گرد آمده باشد. شاهنامه شاهنامه نام یک عده از کتب منثور و منظوم حماسی است که در آنها سرگذشت شاهان ایران یاد
ایشومواژهنامه آزاداِیْشوم؛ سیاه چادر. || ایشوم زدن:خانواده های عشایر دام هایشان را (معمولاً گوسفند) به چراگاه تابستانی می برند، و در آن مکان چادر می زنند و یا از درختان سرپناهی د
حوریدرق - جاهای دیدنیواژهنامه آزادزاغه و غار زیر زمینی آن بزرگترین و شاید بینظیر ترین غار در ایران و به جرات می توان گفت در دنیا است که هیچ کس از آن و زبیاییهایش خبر ندارد . این غار برای کسانی ک
سوزقباواژهنامه آزادسوزقبا در گویش دزفولى به معناى سبزقبا بکار میرود که از دو واژه سوز ( سبز) وقبا تشکیل شده که هم به جهت یک امام زاده در دزفول و هم یک نوع طوطى تمام سبز و ریز نقش