زاخارواژهنامه آزادضایع ، رفیق رفیق قدیمی - کهنه پسر خوش تیپ - پسری که مطابق مد روز باشد - گاه به معنای پسر عصیانگر نیز به کار می رود ( ریشه شناسی این واژه ما را به نامی می رساند
زاقارتواژهنامه آزادناکارا، به درد نخور، خراب، کهنه؛ صفتى غیر رسمی و محاوره ای است که معمولاً براى وسایل نقلیه یا سایر ماشین هاى مکانیکى و برقى به کار مى رود. مى توان آن را معادل «
زاکواژهنامه آزادفرزند - اصطلاح شرق گیلان درروستای محمدآبادازتوابع شهرستان شاهرود دراستان سمنان اصطلاحا" (شب) می گویندوبرای درمان زخم لثه وزبان ازآن استفاده می کنند
chlamydoselachus anguineusواژهنامه آزادکوسه چین دار ، که در آبهای عمیق و سرد زندگی می کند .از انواع کوسه ، بازمانده ی خانواده ای هشتاد میلیون ساله . فسیل ماهی .
زاقارتواژهنامه آزادناکارا، به درد نخور، خراب، کهنه؛ صفتى غیر رسمی و محاوره ای است که معمولاً براى وسایل نقلیه یا سایر ماشین هاى مکانیکى و برقى به کار مى رود. مى توان آن را معادل «
مهرزادواژهنامه آزادزاییده خورشید ، فرزند افتاب ، گسترنده مهر و محبت زاده ی خورشید متولد ماه مهر، روز اول دی ماه، به متولد اول دی ماه می گفتند. زاده مهر (خورشید) زیباست
عجم زادهواژهنامه آزادزاده ی قلعه عجم، نواده عجم بزرگ، نوادگان اکبر رییس قلعه عجم که از شرق پایتخت در زمان زندیه دفاع می کردند