رأسواژهنامه آزادتارَک. زبانزدِ دانشی. برای نمونه، تارکِ یک گوشه (رأسِ یک زاویه) یا سه تارکِ یک سِگوش (سه رأسِ یک مثلث).
رثائیهواژهنامه آزادرثائیة:رثائیة. [ رَ ئی ی َ ] (ع اِ) رثاییة. قصیده و چکامه که در مرثیه ٔ مرده سروده شود مانند رثائیه ٔ فرخی در مرگ محمود غزنوی و یا رثائیه ٔ خاقانی در مرگ فرزند
رثائیهواژهنامه آزادرثائیة:رثائیة. [ رَ ئی ی َ ] (ع اِ) رثاییة. قصیده و چکامه که در مرثیه ٔ مرده سروده شود مانند رثائیه ٔ فرخی در مرگ محمود غزنوی و یا رثائیه ٔ خاقانی در مرگ فرزند