رایاواژهنامه آزادکسی که خداوند به او لطف و عنایت دارد خردمند فکر و اندیشه رای کسی که خداوند به او لطف و عنایت دارد خردمند فکر و اندیشه رای
رایانواژهنامه آزادرایان مرکب از راه -اندیشه-راهنما رایان در سانسکریت به معنی شاهزاده کوچولو رایان در ایرلندهم به معنی شاهزاده کوچولو رایان درزبان عبری به معنی دلپذیر ومطبوع رایان
رایازهواژهنامه آزاد(واژۀ ساختۀ کاربران) (Rayazeh) اینترنت. جزء نخست پیشوندى است به چم (معنی) «الکترونیک، کامپیوتر»، جزء دوم به چم «به هم بستن. به هم تنیدن» است. از این رو چم بنیاد
کرهانیواژهنامه آزادنام طایفه ای از قوم فارس که گفته می شود نیاکان آنان در زمان کریم خان زند وکیل الرعایا به اقلیم فارس آمدند.
غلونواژهنامه آزادبه فتح غین و سکون لام و واو qalun- به معنی بیگاری . توضیح اینکه در منطقه ابرکوه این رسم جاری بوده است که زمانی که ارباب مشغول احداث ساختمان بوده است ، رعایایی ک