ردیفواژهنامه آزادرج، به رج. برای نمونه سربازان "ردیف" ایستاده اند به پارسی می شود سربازان "به رج" ایستاده اند.
ریفواژهنامه آزادبرشهای تقریبا هم اندازه در میوه های حجیم مانند هندوانه و خربزه(همان برش شتری) را گویند.(بیشتر در زبان لری)
تکاوچ - تکاورواژهنامه آزادت َ کا و َ چ:(تَکا)در لغت نامه دهخدا در ردیف حرف (ت) به معنی (عاشق) ثبت شده ، مثل تکاور یا تکاوچ (و) به معنای حرف ربط است ، و ( چ ) و یا ( ج ) به معنای تند رو ه
چنیمواژهنامه آزادردیف، میزون، سازمان یافته، مرتب، سرپا. اصطلاحی جدید که بیشتر بین قشر جوان جامعه رواج دارد؛ این اصطلاح در تهران در بین جوانان ظهور کرده و تکامل یافته است و به مر
ردیفواژهنامه آزادرج، به رج. برای نمونه سربازان "ردیف" ایستاده اند به پارسی می شود سربازان "به رج" ایستاده اند.
رژنوک(درزمان حال به معرب آن رجنوک تلفظ می شود)واژهنامه آزاد(رژ)با فتحه ریعنی ردیف (نو)مثل تلفظ تو بمعنی تازه یاجدید (ک)خلاصه شده کاریز یا چاه (ردیف جدیدی از حلقه های چاه کنده شده یا خلاصه قنات نو)