رایشواژهنامه آزادتیر باپر راییدن- رای دادن- نظر دادن- اندیشیدن- پرداختن و پردازش کردن- هم گروه رایانه
رایشواژهنامه آزادتیر باپر راییدن- رای دادن- نظر دادن- اندیشیدن- پرداختن و پردازش کردن- هم گروه رایانه
رایبدواژهنامه آزادبه ضم ب ، دانشمند ، حکیم ، دانا ، خداوندگار خرد ، مرکب از رای به معنای دانش و خرد و بد پسوند ملکیت
رایاواژهنامه آزادکسی که خداوند به او لطف و عنایت دارد خردمند فکر و اندیشه رای کسی که خداوند به او لطف و عنایت دارد خردمند فکر و اندیشه رای