ره پویانواژهنامه آزاد(صفت فاعلی مرکب) راه پویان؛ راه پوینده، چابک. || (قید مرکب) شتابان و به تعجیل. (رک دهخدا)
راه پردازواژهنامه آزاداین واژه معادل "استراتژیست" و به معنی کسی است که به طرح راهبرد می پردازد. واژه "راهبرد" معادل واژه "استراتژی" است که در اصل واژه ای یونانی «استراتِگیا» (Strateg
راه چینهواژهنامه آزادراه پله . پلکان . نردبان هم گفته شده . راهی که برای رفتن به بالای ساختمان یا پشت بام میباشد و به صورت پلکن است.
ره پویانواژهنامه آزاد(صفت فاعلی مرکب) راه پویان؛ راه پوینده، چابک. || (قید مرکب) شتابان و به تعجیل. (رک دهخدا)
کرزنگروواژهنامه آزاداین یک دروغ است که کرزنگرو شبیه با زامبی بوده این موجود دراستان بوشهر و حومه ی منطقه ی دشتستان بیشتر دیده شده در تعاریف پیرمردها درمیابیم که کرزنگرو در کنار اب
مِشمِشهواژهنامه آزادبیماری باکتریایی واگیردار و خطرناکی است که بیشتر در تک سمیها مشاهده میگردد. این بیماری بسیار کشنده در اسبها بیشتر دیده شده و از بیماری های مشترک انسان و دام
پول شوییواژهنامه آزادتطهیر پول - شستشوی پول - مشروع جلوه دادن پول نامشروع-کسب درآمد از یک منشاء غیر قانونی-برای پولی که از راه غیر قانونی به دست آمده سند سازی کردن