رأسواژهنامه آزادتارَک. زبانزدِ دانشی. برای نمونه، تارکِ یک گوشه (رأسِ یک زاویه) یا سه تارکِ یک سِگوش (سه رأسِ یک مثلث).
رامزواژهنامه آزادزیبا اسم مردی در ترکیه که اسم زنش سحر بوده. نام دیگر رامهرمز؛ رومز. رام اردشیرهرمز. رام هرمزاردشیر؛ شاد و خرم باد هرمز (رجوع کنید به دهخدا).
ابژهواژهنامه آزاد﴿object﴾ ابژه ﴿در لاتینobjcere : به معنى خود را در برابر چیزى گذاشتن﴾، چیز، موضوع. ׳ ابژه، در برابر سوبژه یا ذهن، آن است که درباره اش گفته مى شود، بر خلاف سوبژه
قرک / قروکواژهنامه آزادکسی را گویند که مبتلا به باد فتق (ورم بیضه ها) عمدتاً بر اثر بلند کردن جسم سنگین شده است.
بانوی پوشیه ایواژهنامه آزادخانمی را گویند که با پوشیه صورت خود را پوشانده باشد.بانویی که روبنده بر چهره دارد.