رادینواژهنامه آزادجوانمرد جوانمرد کسی که جوانمرد است، رادمرد، جوانمرد. کنیه پیامبر در زبان عبری جوانمرد رادمرد
راشینواژهنامه آزاد(راش = نوعي درخت در جنگلهاي ايران + ين (پسوند نسبت)) 1- (به مجاز) سر سبز و خرّم و با طراوت 2- راشين در برخي منابع راه آبي يا جويباري كه از سبزه زار ميگذرد معن
رابینواژهنامه آزادمتعهد ، مشاور به معنای مشاور و معتمد _نامی کردی است مشاور-معتمد- در ایران باستان مشاور و معتمد؛ نامی کردی.
رادیناسواژهنامه آزادرادیناس نامی ایرانیست. بر اساس مندرجات کتابهای "سهم ایران در تمدن جهان" به قلم حمید نیر نوری و "تاریخ تمدن ایران ساسانی" به قلم سعید نفیسی و کتاب ششم هرودوت مور
رادیناسواژهنامه آزادرادیناس نامی ایرانیست. بر اساس مندرجات کتابهای "سهم ایران در تمدن جهان" به قلم حمید نیر نوری و "تاریخ تمدن ایران ساسانی" به قلم سعید نفیسی و کتاب ششم هرودوت مور
وحشتواژهنامه آزادنهیب. || از شاهنامۀ استاد فردوسی:دلم گشت از آن خواب بد پرنهیب - ز بالا بدیدم نشان نشیب. از ویس و رامین استاد گرگانی:نه از کار بزرگ آید نهیبش - نه از گنج گران آ