17 مدخل
آویزان آویزان .آویخته
آويزان كردن
معطل بودن -در انتظار کاری بودن-مثلا بارون دلنگنه یعنی بزودی بارون میباره
آویزان ،آویخته آویزان و آویخته آویزان و آویخته
(ایزدخواست؛ استان فارس) delangow؛ آویزان، معلق، واژگون.
درنگ کردن
درنگ، صبر.
بهابازار دانگ ها
بدون اندیشه و بی درنگ سخن گفتن.