دروشیدنواژهنامه آزادلرزیدن (پهلوی) دِروشیدَن، دِرَفشیدَن؛ لرزیدن از ترس یا سرما. (دروشیدن ویژه جاندار است، مثلاً برای زمین لرزه به کار نمی رود.)
تصریهواژهنامه آزادامتناع از دوشیدن شیر حیوان شیرده به طور موقت به منظور آنکه در زمانِ فروش حیوان ، شیردهی آن بیش از واقع نشان داده شود
گیلدختواژهنامه آزادبه معنی دختری از گیلان دختر گیلانی دختری از تبار گیلان دختر گیل درواژه گیل به معنای گیلان ودخت به معنای دوشیزه .باکره.ودختر گفته میشود