دورواژهنامه آزاد(لری، ممسنی)[دووَر/ duwar] دختر، فرزند مادینه. دُوْر:(dowr) در گویش گنابادی یعنی شجاعت ، جسارت ، جرئت پیدا کردن
دور دورواژهنامه آزادرانندگی کردن بیهوده در خیابان به خصوص در یک محدودۀ خاص. رانندگی در خیابان برای یافتن دوست دختر و یا دوست پسر. رانندگی در خیابان برای یافتن زن خیابانی و یا مرد م
پرستشواژهنامه آزاداز پیشوند "پر" به معنای پیرا و دور و پسوند"استادن"است.که روی هم دور و اطراف چیزی ایستادن میباشد. معنای دوم، پرستش به معنای نگه داشتن و مراقبت کردن است و مصدر اس
ابرواژهنامه آزاد[ اَ ] (اِ) ۱-توده ای نرم و قابل رویت و معمولا بزرگ که از میعان آب های تبخیر شده و یا انجماد آن ها در ارتفاعات بالای جوّ زمین پدید می آید. ۲-چیزی مخلخل و بی ن
بایوهواژهنامه آزاد۱- از آنجا که منشأ کلمه زبان کردی و یک واژۀ ترکیبی محلی کردی است، لذا چنین (بایه وه) نوشته میشود. [با + ی + ه + وه] که هرکدام آوا و اشاره و معنی خاصی داشته و در
پرگماتیستواژهنامه آزادواژه پراگماتیسم مشتق ازلفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce ) ، منطقی دان آمریکائی به کار برده
خایرواژهنامه آزاددور زدن پشت به باد و عوض کردن جای بادبان از راست به چپ یا بر عکس.(اصطلاح دریانوردی)