دورواژهنامه آزاد(لری، ممسنی)[دووَر/ duwar] دختر، فرزند مادینه. دُوْر:(dowr) در گویش گنابادی یعنی شجاعت ، جسارت ، جرئت پیدا کردن
دور دورواژهنامه آزادرانندگی کردن بیهوده در خیابان به خصوص در یک محدودۀ خاص. رانندگی در خیابان برای یافتن دوست دختر و یا دوست پسر. رانندگی در خیابان برای یافتن زن خیابانی و یا مرد م
هنگ چینهواژهنامه آزاده بافتحه+ن ساکن+گ با فتحه +چ با کسره +ی با ساکن+ن با فتحه +ه نام پرنده ای که زنبور خوار است به رنگ سبز و دور گردنش سیاه و زرد رنگ است و منقاری نسبتاً دراز
کراواتواژهنامه آزادکروات یا زنّار (زُ - نّ) ، پارچه ای است که از زمان قدیم مسیحیان آن را به عنوان نشانه مسیحی بودن بر کمر یا شکم خود میبستند ، امروزه آن را به جای کمر بر گردن میبن
شهر سوواژهنامه آزادبه ناحیه ای از شهرستان دشتی که در روزگار دور قبل از اسلام مرکز دشتی بوده و گویش اصیل دشتی از آنجا سرچشمه گرفته که از گز دراز تا بردخون ادامه داشته
ذوالنارواژهنامه آزاددارای آتش، صاحب آتش. در حلقۀ ذوالنار یعنی در جمع کسانی که دور آتش نشسته اند و درحقیقت مالکان آن آتش هستند. کلمۀ "ذوالنار" (زُنّار) به کراوات [ کْرا / ک ِ ] (فرا