دارایواژهنامه آزاد(لکی) دارایی. همۀ اموال؛ برای صدا زدن افراد استفاده می شود. به دلیل جمعیت بالای روستا و فراموش شدن نام یکدیگر، زمانی که به هم می رسند یا از دور صدا کنند، از ا
دراچیواژهنامه آزاد(کردی؛ کردستان) نام یکی از ایل های کردستان. نام یکی از ایل های کرد ایرانی. در افسانه های کردی، نام مردی تنومند و رئیس ایل دراچی که شب ها زیر نور ماه می نشسته و
گلینوشواژهنامه آزادGalinush: گلینوش که از فرماندهان تحت امر رستم فرخزاد سپهسالار ایران بود، در نبرد قادسیه فرماندهی جلوداران را بر ضمه داشت.واژه گلینوش به معنای دارای عمر جاویدان
بختگانواژهنامه آزادبختگان . [ ب َ ] (اِخ ) دریاچه ای در فارس، به طول قریب 80 هزارگز و محیط آن گاهی به 240 هزارگز بالغ شود. رود کر بدین دریاچه می ریزد و چند جزیره ٔ کوچک دارد. دریا
مجومردواژهنامه آزادرضوانشهر نام یکی از شهرهای استان یزد است. نام آن قبلاً مَجومِرد بوده و ریشه در زبان فارسی قدیم دارد به معنای مرد جویای محبت. این شهر دارای تاریخی دو هزار ساله م
فصوص الحکمواژهنامه آزاددر لغت به معنای نگین های حکمت ها (نگین هایی از حکمت ها) است. با این نام هم فیلسوف بزرگ، فارابی(260- 339 ق) کتابی تالیف کرده است، و هم ابن عربی عارف شهیر (560- 6
احشامواژهنامه آزاداحشام (به کسره) نام یکی از روستاهای شهرستان لامرداستان فارس است که به دلیل سر دو راهی قرار گرفتن این روستا مردم این مناطق این روستا را با نام دوراهی احشوم می شن