دمواژهنامه آزادبه معنی سد کردن مانع شدن دم زدن در گرگان بمعنی بند زدن جلوی آب یا جلوی کار را گرفتن برای نفس گیری- دم بزن یعنی بایست ودرکارآبیاری یعنی جلوشو بند بزن سد کن
دم سقرلوواژهنامه آزاددیم به معنی جایی که کشت و زراعت از طریق آب باران انجام می شود و سقلو هم در زبان آذری به محلی گفته میشود که در آن دامداری و دامپروری رواج داشته است . اما این مقد
سولینواژهنامه آزادسولین به معنی غنچه نشکفته دم صبح است .. در بعضی گویش ها آن را نمکین معنی کرده اند .. این واژه گل کوهی هم معنی شده .. غنچه، آبراهه
دمواژهنامه آزادبه معنی سد کردن مانع شدن دم زدن در گرگان بمعنی بند زدن جلوی آب یا جلوی کار را گرفتن برای نفس گیری- دم بزن یعنی بایست ودرکارآبیاری یعنی جلوشو بند بزن سد کن