دمواژهنامه آزادبه معنی سد کردن مانع شدن دم زدن در گرگان بمعنی بند زدن جلوی آب یا جلوی کار را گرفتن برای نفس گیری- دم بزن یعنی بایست ودرکارآبیاری یعنی جلوشو بند بزن سد کن
دم سقرلوواژهنامه آزاددیم به معنی جایی که کشت و زراعت از طریق آب باران انجام می شود و سقلو هم در زبان آذری به محلی گفته میشود که در آن دامداری و دامپروری رواج داشته است . اما این مقد
سولینواژهنامه آزادسولین به معنی غنچه نشکفته دم صبح است .. در بعضی گویش ها آن را نمکین معنی کرده اند .. این واژه گل کوهی هم معنی شده .. غنچه، آبراهه
پگاناواژهنامه آزادپسوند ( ا) در ادبیات پارسی پسوند فاعل ساز در بعضی لغات می باشد. واژه پگاه به معنی صبح دم می باشد. در اتصال ممال حرف پگاه به اضافه (ا) در زبان و گویش محلی در است
شورومواژهنامه آزاد(گیلکی) به مه صبحگاهی گفته می شود که سپیده دم، سطح زمین را می پوشاند و بعد از طلوع آفتاب از بین می رود.
متیناواژهنامه آزادمتینا به زبان عربی به معنای خانم بامتانت و باوقار و سنگین میباشد. صبح زود - سپیده دم در زبان ايتاليايي به معني سپيده صبح مي باشد. در زبان عربي هنگامي كه كلمه ا