اَوْدِرواژهنامه آزادعمو، برادر پدر. در زمان نواب رمتمآب ... به اظهار این ماجرا پرداخت و فرمود: «اگرچه طوعا و کرها اجازت این معنی دادم اما میدانم که دل بر استهزای مردم نهادم که جد
fickleواژهنامه آزاد[به نقل از فرهنگ هَزاره]: (صفت) [خلقوخو، هوا و غیره] متغیّر، بیثبات، ناپایدار؛ [شخص] دمدمی، متلوّن، دمدمیمزاج، هردمخیال
لوواژهنامه آزادلوو درزبان لری بختیاری باضمه و یعنی بزرگ مثلا دالو=مادربزرگ دا=مادر لو=بزرگ لُوْ:(low) در گویش گنابادی یعنی لب ، کنار ، بغلِ
مهداواژهنامه آزاد(عربی) مَهدا /mahdā/ اول شب، پاسی از شب، آرامش شب. در سوره های طاها و زخرف آمده است، به معنای محل آرامش (انا جعل لکم الارض مهدا). || نامی است برای زنان. || در گ