سمبلکاریواژهنامه آزاد[سَ بَ.) رفع تکلیفی کاری کردن.برای رفع تکلیف و سرسری کاری کردن.سنبل کردن. کاری را بدون دل دادن بخ آن انجام دادن.
دل آسا کردنواژهنامه آزاددل آساکردن. {دِ} (فعل) تسلی دادن. فعل مرکب. دل آسوده کردن. همچنان، دلاساکردن
ثقلواژهنامه آزاددل درد گرفتن بر اثر خوردن میوه کال سردی کردن دچار سردی مزاج شدن بر اثر خوردن میوه نارس