سمبلکاریواژهنامه آزاد[سَ بَ.) رفع تکلیفی کاری کردن.برای رفع تکلیف و سرسری کاری کردن.سنبل کردن. کاری را بدون دل دادن بخ آن انجام دادن.
دل آسا کردنواژهنامه آزاددل آساکردن. {دِ} (فعل) تسلی دادن. فعل مرکب. دل آسوده کردن. همچنان، دلاساکردن
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
ابدیارواژهنامه آزاد1- یار ابدی، دوست دایمی، محبوب بی نهایت، معشوق ابدی دوستی بی انتها، همدم همیشگی، دلداده ابدی، معاشر همیشگی، پشتیبان دایمی، همنشین دایمی، دستگیردایمی، 2- دوستی ج