دبوریهواژهنامه آزاددبوریه لغت نامه دهخدا دبوریه . [ دَب ْ بو ری ی َ ] (اِخ ) شهریست نزدیک طبریه . (منتهی الارب ). در ناحیه ٔ اردن بنزدیکی دریاچه ٔ طبریه قصبه ای است . (قاموس الاعل
دبوریهواژهنامه آزاددبوریه لغت نامه دهخدا دبوریه . [ دَب ْ بو ری ی َ ] (اِخ ) شهریست نزدیک طبریه . (منتهی الارب ). در ناحیه ٔ اردن بنزدیکی دریاچه ٔ طبریه قصبه ای است . (قاموس الاعل
ارتیکاواژهنامه آزاددادگر دادگستر عادل منصف داور کسی که مسئول انجام عدل است کسی که عدالت را بر پا میکند
تورشواژهنامه آزادسو گیری، پیش داوری در یک نگرش ( اقتصادی)، مثال:تورش های رفتاری سرمایه گذاران سوگیری، تعصّب ، تمایل به یک طرف