دراجهواژهنامه آزاددوچرخه سپری که تعدادی نفرات به زیر آن رفته و به تخریب قلعه می پردازند و به آن الدبابة نیز می گویند. (ترجمۀ المنجد).
باژوواژهنامه آزادسخن و کلام، زمزمه؛ به طور خاص به دعاهای کوتاهی که زرتشتیان می خوانندگویند. سخن و کلام، زمزمه؛ به طور خاص به دعاهای کوتاهی که زرتشتیان می خوانندگویند.
مستجاب زدهواژهنامه آزادمستجاب زده (ن مف مرکب) [مُ تَ زَ دَ/ دِ] سیر از استجابت، سیر از استجابت که دیگر رغبتی به پذیرفته شدن ندارد، دعایی که از برآورده شدن و به اجابت رسیدن گزیده شده ب
پادیابواژهنامه آزاد۱. شست وشو. ۲. (اسم، اسم مصدر) وضو. ۳. شست وشوی صورت و دست و پا. ۴. (اسم) وضویی که زردشتیان می گیرند. ۵. شستن و پاکیزه ساختن چیزی با خواندن دعاهای مخصوص. (فرهنگ