دفتواژهنامه آزاددفت به معنای دم و نفس است و فعل آن دفتیدن می باشد .از همین واژه واژه دشدفت را در زبان پهلوی داشته ایم که معنای آسم و تنگی نفس می داده است .
دمت گرمواژهنامه آزادجمله ناقص عامیانه امروزی است که بین دو نفر صمیمی که یکی از جمله ای خوشش آید بیان می کند . به عبارت دیگر یعنی زنده باشی
دشتک بختیاریواژهنامه آزاددشتک بختیاری روستایی در استان چهارمحال بختیاری، در کنار سر چشمه های اصلی رود کارون و نزدیک به کوه بلند زردکوه بختیاری ، جمعیت 7000 نفر، زادگاه پژمان بختیاری محق
سوربنواژهنامه آزاد(بُ) روستایی در 25 کیلومتری شمال شرقی شهرستان ساری که در آخرین سرشماری نفوس و مسکن حدود 670 نفر جمعیت داشته است. در تقسیمات جدید کشوری در شهرستان میاندورود واقع
درندشتواژهنامه آزاددشت وسیع، کنایه از جای بزرگ؛ واژه ای است دوتباره، مرکب از درین ترکی، به معنی ژرف و گسترده، و دشت فارسی.
ارسواژهنامه آزادخود واژه «ارس» به معنای رسنده در زبان تالشی است که زبان تالشی در پیوند تنگاتنگ با زبان اوستا و نیز زبان باستان آذربایجان میباشد. و این بدان معنی است که این رود
هریشوواژهنامه آزادگیاهی در نواحی دشت ودامنه کوهها میروید وشکی مثل بوته گل نرگس دارد مردم بخش طغرالجردکوهبنان کرمان از سبزه آن آش واز گلش هم فرنی واملت تهیه میکنند
باراندوزچایواژهنامه آزادواژه باراندوزچای از سه سه بخش باران+دوز+چای است. باران در ترکی قدیم به معنای چهار پا (قوچ)که دخیل در زبان روسی نیز است+ دوز در ترکی به معنای دشت + چای در ترکی ب