دست بافتهواژهنامه آزاددست بافته به انواع بافته هایی که بادست انجام میگیر گفته میشود.مانند گلیم.فرش قالی...
عنبرواژهنامه آزادنوعی ماده خوشبو که از شکم نوعی نهنگ به نام نهنگ اسپرم یا نهنگ عنبر به دست می آید. این ماده یکی از گرانبهاترین و نایاب ترین مواد طبیعت است.
گرمکواژهنامه آزادنام بخش زیبا و خوش آب و هوایی در منطقۀ شیرین دره که طبیعت بکر و دست نخورده دارد و همیشه پرآب است؛ در حال حاضر (1395) گرمک خالی از سکنه و مکان توریستی است. در هم
تلسکینواژهنامه آزادوقتی دست انسان به مربا یا خوراکی که حالت چسبندگی دارد,برخورد کند و چسبنده شود,می گوییم:دستت تلسکین شد. teleskin البته این واژه"تلسک" در لغتنامه به معنی خوشه کوچ
کودکی در بر، قبائی سرخ داشتروزگاری زان خوشی خوش میگذاشتهمچو جان نیکو نگه میداشتشبهتر از لوزینه می پنداشتشهم ضیاع و هم عقارش می شمردهر زمان گرد و غبارش می ستردواژهنامه آزادکودکی در بر، قبائی سرخ داشت روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت همچو جان نیکو نگه میداشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش هم ضیاع و هم عقارش می شمرد هر زمان گرد و غبارش می س
دستک بالکواژهنامه آزاددِسْتِکْ باْلَکْ:(destekbalak) در گویش گنابادی یعنی هول شدن ، خوشحال شدن ، ابراز رضایت با حرکات دست و پا ، رقص ، دست و پا زدن