دست بافتهواژهنامه آزاددست بافته به انواع بافته هایی که بادست انجام میگیر گفته میشود.مانند گلیم.فرش قالی...
دستکشواژهنامه آزاددستکَش:1. دستچین شده، زبده و نمونه. چنان که در شاهنامه آمده:کز اسپان تو باره ای دستکش/ کجا بر خرامد بافراز خوش. 2. نیازمند، وابسته. چنان که در شعر نظامی آمده:سا
گرمکواژهنامه آزادنام بخش زیبا و خوش آب و هوایی در منطقۀ شیرین دره که طبیعت بکر و دست نخورده دارد و همیشه پرآب است؛ در حال حاضر (1395) گرمک خالی از سکنه و مکان توریستی است. در هم
دسپلنه دسپلنهواژهنامه آزاد(میمه ای) دَسْپِلْنَه دَسْپِلْنَه یا دَسْپِلْنَه دَسْپِلْنَه کردن؛ دَسْ-پِلْ-نَه-دَسْ-پِلْ-نَه شش بخش است، به معنای دنبال چیزی گشتن؛ دنبال شیئی گشتن در تاریکی؛
یولداشواژهنامه آزادهمراه.دوست.یاور.سنگ راه همراه.دوست.یاور.سنگ راه .متشکل از دو واژه یول(راه)و داش(سنگ)که در مواقعی که کسی در سرراه خود با خطری (حمله حیوانی درنده)مواجه شد اولین چ