دست بافتهواژهنامه آزاددست بافته به انواع بافته هایی که بادست انجام میگیر گفته میشود.مانند گلیم.فرش قالی...
سر نخواژهنامه آزاد(اِ.مر.)(مرکب از سر+نخ) آنچه که (امید رود) دنبال کردنش به کشف حقایقی بینجامد. در یکی از برنامه های طنز، دنبال کردن رشته هایی که به قاتل ختم می شدند، قاتل را به
آیینه ی اسکندرواژهنامه آزاددر شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» ب
فشکورواژهنامه آزادفشکور (فِشگیر، فُشکور، فَشکور) دهکده ای ییلاقی و باستانی است که در ارتفاع تقریباً 2000 متری در قلب کوه های سر به فلک کشیدۀ البرز غربی و در همسایگی علم کوه واقع
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
آزگارواژهنامه آزادمداوم، پشت سر هم، کامل، تمام. اصطلاحاً به معنی لعنتی ، بی فایده ، بی حاصل ، از دست رفته ، حرام شده