در کردنواژهنامه آزاددُر کردن یک فعل مرکب لری است و به معنای پایین فرستادن جسمی از یک سطح به سطحی با ارتفاع کمتر است در حالی شخصی که جسم را به پایین میفرستد نهایت سعی خود را در کنت
در دادنواژهنامه آزاددر دادن یا درگرفتن آتش زدن - آتش گرفتن طزر = طویله /اصطبل بزرگ ناخود = نخود چوخت = سقف ساقیج = نوعی آدامس سیاه رنگ که از شیره گیاهی به نام ﹶسوﹾ بدست می آید و ما
جلودارلوواژهنامه آزاد(آذری) نام خانوادگی طایفه ای از ترک زبانان که حدود 150 سال پیش از منطقۀ قره باغ به دشت مغان مهاجرت کرده اند و در خور خور و چالما ساکن شده اند.
خورواژهنامه آزادشهرستان خور در شمالی ترین نقطه استان اصفهان بین انارک و طبس. شهریست کویری با مردمانی با سواد و دوست داشتنی
خورشیدواژهنامه آزاددر پهلوی «خورشیت» بوده است. این واژه از دو پارۀ خور+ شید ساخته شده است. خور نام دیگر آفتاب یا مهر است. «شید» نیز که ویژگی خور است، به معنی رخشان و تابنده است. ل
یوشنیدنواژهنامه آزادیُوشِنیدن:حالتی که خانمها در حالت قهر همراه با ناز روی خور برگردانده و موهای سرشان در این حالت پراکنده میگردد. این کلمه از اصطلاحات قدیمی در شهرستان بهبهان میبا