در کردنواژهنامه آزاددُر کردن یک فعل مرکب لری است و به معنای پایین فرستادن جسمی از یک سطح به سطحی با ارتفاع کمتر است در حالی شخصی که جسم را به پایین میفرستد نهایت سعی خود را در کنت
در دادنواژهنامه آزاددر دادن یا درگرفتن آتش زدن - آتش گرفتن طزر = طویله /اصطبل بزرگ ناخود = نخود چوخت = سقف ساقیج = نوعی آدامس سیاه رنگ که از شیره گیاهی به نام ﹶسوﹾ بدست می آید و ما
شب تابواژهنامه آزادچیز یا شیئی که در هنگام شب نور از خود ساطع میگرداند گوهر شب تاب یعنی جواهری که در شب می درخشد کرم شب تاب نوعی کرم است که در شب بدلیل وجود فسفر در بافت بیرونی اش
پازوکیواژهنامه آزادایل پازوکی؛ پازوکی از کاپادوکی می آید که نام منطقه ای در ترکیه است؛ ریشۀ این واژه یونانی است. پازوکی نام ایلی ترک در ترکیه است که از ترکان سنی فاصله گرفته و به
الفاوتواژهنامه آزادبدلیل فراوانی علفزارها این روستا آنرا ابتدا علف آباد گفته اند که در اثر گذر زمان به الفاوت تعقیر یافته این روستا جزاولین سرچشمهای قرهچای میباشد
سنگلواژهنامه آزادسُنگُل:نام طایفه ای در شوشتر که از طوایف بساک چهارلنگ بختیاری محسوب می شوند و حدود دویست سال پیش از الیگودرز به این شهر مهاجرت کرده اند.برخی از با سوادان این مع
کچویهواژهنامه آزادمعنای کچه یا پناهگاه امن این روستا در کنار خرمنکوه ودامنه این کوه بزرگ قرار گرفته که در زمان لطفعلی خان زند یکی از گذرگاههای وی در بین راه شیراز -کرمان بوده است