درکشواژهنامه آزاد(با زبر نخست و سکون دوم و زیر سوم) حس، آگهش، دریافت، احساس، درکشیدن یا به خود درکشیدن، دریافت کردن، برکشیدن و آگاهی از بیرون و پیرامون.
آسواژهنامه آزادحس،درکش، کوتاه شده ی آستدن، واگرفتن، از سوی روبرو دریافتن و درگرفتن، آگهش، دریافت، احساس، درکشیدن یا به خود درکشیدن، دریافت کردن، برکشیدن و آگاهی از بیرون و پیر
چایرواژهنامه آزادمرغ؛ نوعی علف وحشی است که درکشاورزی گیاه هرز به حساب می آید، ولی در پزشکی سنتی کاربرد دارد.
ارارتورواژهنامه آزادتمدنی تقریبا همزمان با مادها(سده 9 ق.م) ساکنین شمال غرب دریاچه مدیترانه (بین دریاچه مدیترانه و دریاچه وان ترکیه) که به پارس ها شهرت داشتند. با تمدنی درخشان و مو
روژینواژهنامه آزاددرخشنده و تابناک. مثل روز روشن. نامی کردی. روشنایی روشن نور زیاد خورشید (کردی) درخشنده و تابناک، مثل خورشید. روز زندگی؛ مرکب از روژ، به معنی روز، و ژین، یعنی زن