دروغواژهنامه آزادفتاری که حقیقت نداشته باشد . سخن ناراست . خلاف حقیقت . کذب . مقابل راست . مقابل صدق بیانی که حقیقت نداشته باشد . سخن ناراست . خلاف حقیقت . کذب . مقابل راست . م
دروپواژهنامه آزاددروپ به معنی برنده یا شیب تند.درشهر رودان( هرمزگان ) یک دره درمیان دو کوه واقع شده که دارای چشم انداز طبیعی بسیار قشنگ میباشد.
اندرکوواژهنامه آزادآسی یا کلافه کردن. به فتح الف، سکون نون، فتح دال و سکون راء. در اصل اندر کوه است یعنی درون کوه. گویی فرد به خاطر فرار از آزار و رنج به کوه می گریزد! مثال:بس است
ددخواژهنامه آزاد(دَدَخ) مخفّف جملهی "دروغگو دشمن خداست." که در مواقعی که شخص دروغ گفته و یا خالی میبندد به کار میرود.
مهرشیدواژهنامه آزادروز دوم از هفته، مهرشید است که مهر آن به معنی دوستی و مهربانی است. در پهلوی میتراست. مهر برگرفته شده از آیین هفت هزار ساله میترایی است. مهر همچنین ایزد عهد و پی
کرزنگروواژهنامه آزاداین یک دروغ است که کرزنگرو شبیه با زامبی بوده این موجود دراستان بوشهر و حومه ی منطقه ی دشتستان بیشتر دیده شده در تعاریف پیرمردها درمیابیم که کرزنگرو در کنار اب