دروشیدنواژهنامه آزادلرزیدن (پهلوی) دِروشیدَن، دِرَفشیدَن؛ لرزیدن از ترس یا سرما. (دروشیدن ویژه جاندار است، مثلاً برای زمین لرزه به کار نمی رود.)
دروشیدنواژهنامه آزادلرزیدن (پهلوی) دِروشیدَن، دِرَفشیدَن؛ لرزیدن از ترس یا سرما. (دروشیدن ویژه جاندار است، مثلاً برای زمین لرزه به کار نمی رود.)
کندوجواژهنامه آزادواژۀ مرکب از کر و اندوز:محل اندوختن کَر. (کرَ به ساقه های دروشدۀ برنج می گویند که به هم بسته شده باشند.)
زاویهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) گوشه. "رأس زاویه" به پارسی می شود "سر گوشه" یا "تارَک گوشه". "ضلع زاویه" به پارسی می شود "بَر گوشه". "نقاله" به پارسی می شود
روژینواژهنامه آزاددرخشنده و تابناک. مثل روز روشن. نامی کردی. روشنایی روشن نور زیاد خورشید (کردی) درخشنده و تابناک، مثل خورشید. روز زندگی؛ مرکب از روژ، به معنی روز، و ژین، یعنی زن