درعواژهنامه آزادمطابق نقل تاریخ نویسان دختران عرب وقتی به سنّ بلوغ می رسیدند به دارالندوه، که توسط قصی بن کلاب ساخته شده بود، می رفتند و در آن جا پارچه ای که با خود برده بودند
درهواژهنامه آزاد(به فتح دال، کسر را، بدون تشدید) در لهجه مردم شهرستان دشتی در استان بوشهر، همان دره به معنی شکاف بین دو کوه یا کانال بزرگ و آبراه طبیعی است که از کوه سرازیر می
لفافەواژهنامه آزاددر فرهنگ معین:لفافە- ا لِ- آنچە چیزی در آن پیچیدە شود، آنچە روی چیزی بپیچند، کار پیچ- لفائف جمع
کرژگهواژهنامه آزادبا کسر ( ک ) و فتح (گ ) در گوشه ای نشستن و از سرما در خود پیچیدن -اصطلاح کردی کلهری
بانیانواژهنامه آزاددرخت بانیان گونه ای انجیر وحشی یا بنگالی و بسیار زیبا و با تنه های پیچ در پیچ در هم پیچیده است که درخت ملی هندی ها محسوب شده و به عنوان درختی افسانه ای،زیارتی د
ساتیرواژهنامه آزادساتیر خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام یک ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و شاخ
لولیدنواژهنامه آزادیعنی حرکات آهسته و پیچیدن مثل کرم که در زمین می لولد یعنی حرکات آهسته و پیچیدن مثل کرم که در زمین می لولد