گیراوهواژهنامه آزاد(پهلوی و تالشی) فرصت، گیرآوردن زمان درخور و نیکو، زمان مناسب برای انجام دادن کاری، بازه ی زمانی در میان دو هنگام زمانیِ برجسته، در انتظار و چشمراهی گیرآوردن زما
فرصتواژهنامه آزادگیراوه، زمان، گیرآوردن زمان درخور و نیکو، زمان مناسب و درخور برای انجام کاری، بازه ی زمانی یا فاصله ی زمانی در میان دو هنگام زمانی برجسته، لحظه و آنی از زمان که
وقواژهنامه آزادوَقْ:(wagh) در گویش گنابادی یعنی گپ نامربوط ، حرف هایی که باعث ناراحتی و دلخوری می شود ، صدای سگ
فروگسستواژهنامه آزادفروگسست:برابرنهادی برای differentiate در زمین شناسی؛ که برخی واژه اشتقاق یا تفریق را برابر آن به کار می گیرند که هیچیک چندان درخور نیستند. منظور از فروگسست پدید
زعقهواژهنامه آزاد[زَ قَ/ قِ] (از ع ، اِ). ترس || بانگ زدن|| نعره زدن:این بگفت و زعقه ای بزد و درشورید. (نفحات الانس چ نولکشور ص 25). رجوع به «زعق» شود.