قلیواژهنامه آزادقُل درترکی به معنای «بازو» است که درعربی، به آن عَضُد می گویند. عضدالدوله یعنی بازوی دولت (بازو مجاز ازقدرت است). تکواژ «ی» به معنای کسرۀ اضافه (-ِ ) است. کُل گ
نمازواژهنامه آزادنماز از نمیدن به معنی خمیدن می باشد امروزه هنوز در گویش لری واژه نم به معنای کوتاه و نیز خمیده است . نماز درتاییدنوشتاردهخداواژه ای پهلوی ست به معنای نیایش یاخ
هرستواژهنامه آزاد[هُ رَّ] (مص ل.) فروریختن، ناگهان فروریختن. نک هُرّه (دزفولی) شاید اگرت توانِ شنفتن بود/ پژواک آواز فروچکیدن خودرا/ درتالارخاموشِ کهکشان های بی خورشید/ چون هُرّ
توگیواژهنامه آزادیگ نوع غذای محلی است که از ارزن درست می شودو معمولا ارزن را باعین حال که ریز است خردخرد می کنند شبیه بلغور وسپس آن رامی پزند و می خورند طریق پخت آن نیز شبیه بلغ