دندقواژهنامه آزاد[ دِ دِ ] (اِ، ق ) (اصطلاح عامیانه ) دندقه . یک ذره . یک کم . کمی . (یادداشت مؤلف ). جنجق . جنجقه (لهجه ٔ قزوین )
مستجاب زدهواژهنامه آزادمستجاب زده (ن مف مرکب) [مُ تَ زَ دَ/ دِ] سیر از استجابت، سیر از استجابت که دیگر رغبتی به پذیرفته شدن ندارد، دعایی که از برآورده شدن و به اجابت رسیدن گزیده شده ب
عمدهواژهنامه آزادعمده . [ ع ُ دَ / دِ ] (از ع ، ص ، اِ) بزرگ و کلان . (ناظم الاطباء). مقدار کلی و بسیار از هر چیز. کلی .- ...