دول دان آسیابواژهنامه آزاددول آلات ریزش است.دان به معنای دانه .وآسیاب هم معلوم .نتیجتا"معنای ناودانی هدایت دانه به سوراخ وسط سنگ آسیای رویی آسیابهای قدیم است
بکشواژهنامه آزاد(بو- کو- ش) خاموش کن بِکَشْ:(bekash) در [[گویش گنابادی]] یعنی کاری ، اهل کار ، معتاد ، مفنگی ، جاکش ، قواد ، به سرعت || بِکِشْ:(bekesh) در [[گویش گنابادی]] یعنی
ویاناواژهنامه آزاددانا، دانشمند، فرزانه خردمندی خردمند، دانا فرزانگی، دانایی خردمند، فرزانه، زیرک، باهوش در زبان کوردی به معنی دوست داشتنی از ریشه کلمه یا به معنی عشق و محبت
زاناواژهنامه آزاددانا، باهوش،کسی که در مورد همه چیز آگاهی دارد دانا، باهوش، اسم پسر، دانا، باهوش، کسی که اطلاعات زیادی دارد، یک اصطلاح محلی در غرب کشور است
دانگاهواژهنامه آزاددان به معنی دانستن می باشد و گاه به معنی جایگاه بنابراین معنی کلی آن یعنی محل دانش یا به عبارتی محل دانستن