دبیتواژهنامه آزاددَبیت (دویت) شلوار سنتی مردان بختیاری. شلواری بسیار گشاد و بزرگ که قابل مقایسه با نمونه های موجود در سنگ نگاره های ساسانی است
دایواژهنامه آزادچینۀ دیوار. کُرّه اسب دو ساله است که هنوز آموزش سواری نیاموخته است . ضمنا به یکساله آن دایچه گفته می شود
دبیتواژهنامه آزاددَبیت (دویت) شلوار سنتی مردان بختیاری. شلواری بسیار گشاد و بزرگ که قابل مقایسه با نمونه های موجود در سنگ نگاره های ساسانی است
بیرواژهنامه آزادتپه و کوه بیر یعنی حافظه خاطره نوشته مکتوب دبیر کسی که این حافظه را بازگو میکند کسی که نوشته ها را میگوید و بازگو میکند و یاد میدهد دبیره یعنی نوشتار واحد پول ک
مذبورواژهنامه آزاد(ع) وزن مفعول از ریشه ذ ب ر؛ احتمالاً جعلی و وامگرفته از واژه فارسی «دبیر» و همخانواده با واژگان «دبیره، دب، دیوان، دیباچه، و شاید دفتر»، از ریشه فارسی باستان
بیدسکواژهنامه آزادبیدسک نام روستایی است در 70 کیلومتری شهرستان بیرجند و از توابع بخش قهستان شهرستان درمیان در خراسان جنوبی که روستایی بسیار خوش آب و هوا و ییلاقی است و دارای تابس
دپواژهنامه آزاددَپ؛ الفبا، خط (در دستور زبان). واژۀ دبستان (دپستان) از افزودن پسوند مکان ستان به دپ ساخته شده است. و دبیر که صورت تغییریافتۀ دپیور است، از همان ریشه است.