موتلفهواژهنامه آزاد( صفت) مونث مؤتلف. دایر. موتلفه، یکی از دایره های عروضی، شامل هزج و رجز و رمل. مثال از بحر هزج: مکن زین پس نگارینا بمن بر این جفا کاری، مفاعلین مفاعلین مفاعیلن
کارماناواژهنامه آزادکارمانا یا «کارمانیا» اسم مملکت کرمان است و بطلیموس [جغرافی دان یونانی] آن را منقسم به دو قسمت کرده:کرمان دایر، کرمان بایر. حد شمالی کرمان دایر، کرمان بایر بوده
گلندواژهنامه آزادگلند در معنای لغوی به محلی از جنگل گفته می شود که دارای درحتان قطور و با فاصله ( تنک) باشد . و این روستا نیز قبل از آنکه بصورت روستا احیا و دایر گردد جنگل بوده
کودزرواژهنامه آزادنام روستایی در 20 کیلومتری شمال غرب فرمهین و جزئ بخش فراهان در استان مرکزی است .حدود 250 خانوار و 800 نفر سکنه . در تاریخ قم این روستا با نام مرکز بخش کوزدر معر
آیندهپژوهیواژهنامه آزادعلم و هنر ساخت آینده و شناخت آیندههای بدیل و انتخاب آینده مرجح و مطلوب از بین آیندههای ممکن را گویند.این دانش نوین به بشر کمک میکند تا در مقابل آینده تنها ن