دااواژهنامه آزادداا (daa) درگویش لری ولکی به مادر گفته می شود. درگویش لکی، دا به تنهایی به معنی داد، بخشید،... است و همان معنایی را دارد که در فرهنگ دهخدا آمده یعنی از ریشۀ فعل
ویاناواژهنامه آزاددانا، دانشمند، فرزانه خردمندی خردمند، دانا فرزانگی، دانایی خردمند، فرزانه، زیرک، باهوش در زبان کوردی به معنی دوست داشتنی از ریشه کلمه یا به معنی عشق و محبت
زاناواژهنامه آزاددانا، باهوش،کسی که در مورد همه چیز آگاهی دارد دانا، باهوش، اسم پسر، دانا، باهوش، کسی که اطلاعات زیادی دارد، یک اصطلاح محلی در غرب کشور است
آدسونواژهنامه آزاددانا مثال آدسون داند و پرسد چهل ستون نداند و نپرسد دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد