دااواژهنامه آزادداا (daa) درگویش لری ولکی به مادر گفته می شود. درگویش لکی، دا به تنهایی به معنی داد، بخشید،... است و همان معنایی را دارد که در فرهنگ دهخدا آمده یعنی از ریشۀ فعل
چنورواژهنامه آزادنوعي گل بسيار خوشبو كه در بهار در كوههاي دالاهو مي رويد و براي معطر ساختن روغن حيواني از آن استفاده مي شود
اسکوروچیواژهنامه آزادشامل 2 بخش است «اسکورو» و «چی» اسکورو محلی در بازاروکیل که طاق اسکورو (دالان مجاور) آن جزء آثار ثبت شده می باشد. این محل کارگاهی برای بسته بندی پنبه و برنج کوبی
جرینواژهنامه آزادجرین یعنی خان,یعنی آشوب,20لیتری بنزین,جرین یعنی جومونگ,هریرده گوردی جریننی یدی قدم چکیل دالا.
گریکواژهنامه آزاد(بوشهر) Gorik؛ فرسایش برآمدگی کوه در دهانۀ دره که بر اثر حرکت آب و سیلاب ایجاد شده و قسمت های سست از بین رفته ولی قسمت های محکم تر مانده و شبیه دالان روبازی شده
نازیواژهنامه آزادنام روستایی در شهرستان خمین. اسم اصلی آن «ناز عربان» بوده و در زمان مغولان اقوام مغولی به نام دالاهو آن را نابود کرده اند. این افراد هنوز هم در خمین سکونت دارند