دااواژهنامه آزادداا (daa) درگویش لری ولکی به مادر گفته می شود. درگویش لکی، دا به تنهایی به معنی داد، بخشید،... است و همان معنایی را دارد که در فرهنگ دهخدا آمده یعنی از ریشۀ فعل
گرتوپواژهنامه آزاد(بلوچی؛ فنوج) گِرتوپ؛ نوعی خانۀ محلی گِرد در جنوب سیستان و بلوچستان، عمدتاً در شهرستان فنوج، که مصالح آن شاخ و برگِ نخل، خاک و نوعی درخت وحشی به نام داز است.
دااواژهنامه آزادداا (daa) درگویش لری ولکی به مادر گفته می شود. درگویش لکی، دا به تنهایی به معنی داد، بخشید،... است و همان معنایی را دارد که در فرهنگ دهخدا آمده یعنی از ریشۀ فعل
مزداهیکواژهنامه آزاد[مَز دا هیک] (پارسی پهلوی). این واژه به چم علم ریاضیات است. از دو واژه ی مزدَ(مزدا):اندیشیدن ، دانایی و یک که در پارسی پهلوی همان ی نسبت در فارسی دری است که در